نورای قند عسلنورای قند عسل، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

نورا عزیزتزین هدیه خدا

بابا محمد یه فرشته س

  دختر که باشی، میدونی اولین عشق زندگیت پدرته دختر که باشی،میدونی امن ترین تکیه گاه دنیا آغوش گرم پدرته دختر که باشی، میدونی مردونه ترین دستی که میتونی تو دستات لمس کنی و دیگه از هیچی نترسی دستای مهربون پدرته دختر که باشی میدونی هر جا که باشی چه کنارت باشه چه نباشه قویترین فرشته نگهبان زندگی پدرته و چه شیرینه طعم اون بوسه ای که تو خواب روی گونه هات زده می شه و تو هیچ وقت نمیتونی هیچ وقت، حتی یه لحظه دوریشو تحمل کنی و به عشقش شک کنی. عزیز دلم نورا جون میدونم که میدونی تو بهترین بابای دنیا رو داری و  خدا انقدر منو تو رو دوست داره که یه یکی از فرشته هاشو برامون فرستاده. به جرات میتونم بگم که از من مادر برات بیشت...
25 شهريور 1393

لباسی که نورا خانوم پسندید

دختر قشنگم،فرشته دوست داشتنی سلام.امروز تصمیم گرفتم این پست رو برات بذارم. این عکسی که داری میبینی با این سرهمی و پاپوش خوش رنگ مربوط به تولد فاطمه جونه.اون روز رفته بودم بوستان برای خرید کفش تابستونی برای گل دخترم که یهو دیدم با جیغ و داد میخوای از بغلم بیای پایین. اولش متوجه نشدم چی میخوای ولی یکم که گذشت منو به زور بردی به سمت رگالی که این سرهمی که تنته اونجا بود. از اونجایی که این سرهمی ها خیلی خوش آب و رنگ و خوشگل بودن دست انداختی و چند تا سرهمی رو با هم یکجا کشیدی و بغل کردی. من و فروشنده که از خنده مرده بودیم.به زور از دستت گرفتم و گذاشتمشون سرجاش که تو خودتو کشتی از بس جیغ زدی.وقتی آقای فروشنده یکی از سرهمی ها رو بهت داد آروم شد...
25 شهريور 1393

چشمای ناز نورا همه زندگی ما

سلام دخترم، الان که دارم این مطلبو مینویسم تو شرکتم،یه عالمه کار تلمبار شده رو سرم ولی هوس کردم برات بنویسم، الهی قربون اون چشمای خوشگلت برم که وقتی دوربین میبینی همه شو تا اخر باز میکنی و چنان زل میزنی به دوربین که انگار متوجه میشی دارم ازت یه عکس یادگاری میگیرم.اینجا توی اینعکس اوایل 5 ماهگیته بازم طبق معمول حوصلم سر رفته بود گفتم ازت چندتا عکس بگیرم.این قلب قرمز که زیرته همون قلبیه که تو چند روزگیت روش خوابیده بودی و مهسا جون ازت عکس گرفت اونجا دقیقا اندازه قلبه بودی ولی اینجا دقیقا دوبرابر شدی مامانی. تو شیرین ترین اتفاق زندگی مشترک من و بابا محمدی و ما عاشقانه دوستت داریم. ...
24 شهريور 1393

نورا در مرز یکسالگی

  وسعت دوست داشتنت براي من  ....   همان بهشتي است كه گفتند زير پاي مادران است .      مثل نفسی برايم  ....   مثل هوا ...مثل آب   پس بدان ...اگر نبودي...نبودم   اگر نباشی.....نيستم   بي تو من....هيچم   فرشته ی نازنینم   ...
24 شهريور 1393

عروسکی به نام نورا

نورای عزیزم زمان نوزادی خیلی بچه آرومی بودی  و کاری به کار من نداشتی جوری که من به همه کارهام میرسیدم و آخر سر حوصلم سر میرفت.یکی از اوقات فراغت من این بود که تو سوژه ی عکسم بودی.با توجه به آرشیو حجیمی که تو دوران بارداری راجع به همه چیز در مورد نوزاد جمع کرده بودم از جمله مدل عکس از نوزاد،هر روز شروع میکردم به عکاسی از جوجوم.یکی از این عکسا که خیلی با ترس و لرز گرفتم این بود:  خدا شاهده خودم خیلی ترسیده بودم الان که فکر میکنم میگم من چه جراتی داشتم.خلاصه با هزار زور و زحمت گذاشتمت توی شلف اسباب بازیات و عکسو گرفتم. ...
23 شهريور 1393

علاقه نورا به کتاب

نورا جونم شما از همون اول انقد به کتاب علاقه داشتی که وقتی برات کتاب داستان میخوندیم با دقت گوش میدادی البته من تو دوران بارداری هم برات داستان زیاد میخوندم، شاید یکی از دلایل علاقت همین باشه آخه میگن تا حدودی تاثیر داره.برای سیسمونیت چند تا کتاب داستان مخصوص نوزادان مثل ماری مامان میشود و ...  خریده بودم که اونو واقعا دوست داری،با اینکه بعد از اون چندین کتاب مختلف برات خریدیم ولی همچنان اونو بیشتر از بقیه دوست داری.دایی حسین هم از شمال برات یه کتاب حموم خریده بود که اونم وقتی میرفتی حموم ورق میزدی و خیلی دوست میداشتیش. از 9-10 ماهگیت وقتی کتاب دستت میگیری شروع میکنی به زمزمه کردن و ادای خوندن کتاب رو در میاری (ادای من و بابا محمد)...
23 شهريور 1393

نورا و اولین محرم

عزیز دل مامانی محرم 92 تقریبا 3 ماهه بودی و اولیم محرم رو تجربه کردی.روز حضرت علی اصغر با مامانی اینا ، عمه و کیان و مامان بزرگ قرار گذاشتیم تا بریم مراسم شیرخوارگان حسینی که توی مصلی برگزار میشد.همیشه دوست داشتم  تو این مراسم شرکت کنم که این بار به برکت وجود تو به آرزوم رسیدم.صبح زود راهی مصلی شدیم.یه حس خوب داشتم چون همیشه مراسم رو از طریق تلویزیون دیده بودم ولی این بار خودم با دختر گلم تو این مراسم شرکت میکردم.شما که از اول تا آخر مراسم خواب بودی،اینم مدرکش: انقد ناز و معصوم لالا کرده بودی که آدم دلش نمیومد بیدارت کنه،حتی با صدای آقای مداح هم بیدار نشدی.تا حالا انقدر خوابت سنگین نبوده گلم.مراسم فوق العاده بود و کلی فیض ب...
23 شهريور 1393

تقدیم به نورا

  توبزرگ میشوی ومن هر روز که میگذرد در دریای عشق توکوچکتر میشوم .... و شاید همین روزها غرق شوم ........... ای قبله گاه عشق من ... ای نازنین ترینم ... بی توزیستن برای من ممکن نیست ... کاش میتوانستم ازچشمهای توسیراب شوم ... ای خورشید سرزمین عاشقی من ... دلبندم دوستت دارم برای همیشه ...
22 شهريور 1393

خنده شیرین

                                              عاشقانه هایم تمامی نداردوقتی                          توبهترین   اتفاق   زندگی ام هستی                                   نورررررررراجان ...
22 شهريور 1393