علاقه نورا به کتاب
نورا جونم شما از همون اول انقد به کتاب علاقه داشتی که وقتی برات کتاب داستان میخوندیم با دقت گوش میدادی البته من تو دوران بارداری هم برات داستان زیاد میخوندم، شاید یکی از دلایل علاقت همین باشه آخه میگن تا حدودی تاثیر داره.برای سیسمونیت چند تا کتاب داستان مخصوص نوزادان مثل ماری مامان میشود و ... خریده بودم که اونو واقعا دوست داری،با اینکه بعد از اون چندین کتاب مختلف برات خریدیم ولی همچنان اونو بیشتر از بقیه دوست داری.دایی حسین هم از شمال برات یه کتاب حموم خریده بود که اونم وقتی میرفتی حموم ورق میزدی و خیلی دوست میداشتیش. از 9-10 ماهگیت وقتی کتاب دستت میگیری شروع میکنی به زمزمه کردن و ادای خوندن کتاب رو در میاری (ادای من و بابا محمد) طوری که من و بابا محمد کشته مرده ی کتاب خوندنتیم.کلی تو این وضعیتت فیلم گرفتم ازت مامانی.البته ناگفته نماند محمد حسین هم چن تا کتاب بهت داده بود که همه رو از حفظی.یکیش کتاب حیواناته که وقتی ازت میپرسیم جوجو کو یا هاپو کو بهمون نشون میدی و بعد شروع میکنی به خوندن.جوری صادتو نازک میکنی و میخونی که ادم دلش ضعف میره.
عاششقتم نورای من.عینکشو نیگاااااا!!!!
البته این فریم با شیشه معمولیه ها فک نکنی قبلا عینکی بودی