اولین سفر زیارتی نورا خانوم

تو بـر زخـم دلـم باریده اى باران رحمت را / تو را مـن مـیشناسم، مـنبع پاک کـرامت را

ازآن روزى کـه حلقه بر ضریحت بست دستانم / دلم شـیدا شد و دادم زکـف دامـان طاقت را . . 

شیطونکم سلام.خوبی عزیزم.

من که خیلی عالیم دل تو دلم نیست آخه قراره  به امید خدا امروز دوشنبه 1393/09/24 ساعت 7 شب راهی مشهد بشیم.این اولین باریه که من و شما و بابا محمد میخوایم باهم بریم پابوس امام رضا.وای خدای من باورم نمیشه که امام رضا مارو طلبیده باشه. انقدر خوشحالم که در پوست خودم نمی گنجم.

راستی قراره با مامان جون و بابا جون و مادر بزرگ بابا محمد بریم.

من الان شرکتم و قراره ساعت 3 بیام دنبالت و از خونه مامانی بردارمت و بریم خونه مامان جون تا بابا محمدم از سرکار بیاد و ایشالا به سمت راه آهن حرکت کنیم.

انشالا که همه مسافرا به سلامت به مقصد برسند، ما هم همینطور.

من مطمئنم که گل دخترم خوش سفره و تو این سفر مارو اذیت نمکینه تا خیلی خیلی بهمون خوش بگذره. آخه من لحظه شماری میکردم برای رفتن و حالا که وقتش رسیده سر از پا نمیشناسم و سخت بی قرار رسیدنم.

عزیزم میگن هر کی برای بار اول بره مشهد امام رضا حاجتشو میده، پس دعا کن دعا کن برای همه مخصوصا خاله سما و عمع ناهیدت.ایشالا به برکت وجود تو ازین به بعد تند تند بریم زیارت امام رضا.

خیلیا التماس دعا داشتن ایشالا که لایق باشم و سلامشون رو به اقا برسونم.

نایب الزیاره همه هستیم.

فعلا برم تا زمانی که برگشتم مینویسم از خاطرات خوب نورا و زیارت امام رضا