سیسمونی قند عسلم
عزیز دل مامان فردای روزی که مشخص شد شما یه دخمل ناناز و خوشگلی، شروع کردم به گشت و گذار تو پاساژهای مختلف.حتی برای کوچکترین وسایلت کلی میگشتم تا قشنگترین و بهترینش رو با توجه به بودجم بخرم.بابا محمد به دکترم می گفت فکر کنم بچه ما تو یکی از این پاساژها به دنیا بیاد، انقدر که ما هر روز پاساژگردی میکنیم.مثلا برای کاغذ دیواری اتاقت یه هفته همه جا رو گشتیم تا آخر یکی رو انتخاب کردیم.سرویس خوابت رو یکی دو ماه گشتیم، من مدل کلاسیک دوست داشتم و در آخر از سروین چوب خریدیم.از یکسال قبل از بارداری کلی مطلب و عکس و تزئینات جمع کرده بودم برای جشن سیسمونیت.خلاصه دلم میخواست برات سنگ تموم بذارم.یک هفته قبل از سیسمونی اومدن کاغد دیواری اتاقت ...
نویسنده :
مامانی سمیرا
9:40